0

مفهوم همکاری برای کودکان

دو کودک در حال بازی
بازدید 136

با پیشرفت کودک از مرحله شیرخواری به مرحله کودکی، بسیاری از والدین شروع به فکر کردن و بحث کردن درباره آموزش انضباط می‌کنند. این مسئله هیچ تعجبی ندارد؛ زیرا کودک شما در حال یادگیری انجام کارهای مختلف است و البته همه این کارها از نظر شما مطلوب نیستند.

اولین سالگرد تولد

در محدوده اولین سالگرد تولد، کودک شما قادر است کمی راه برود و اندکی صحبت کند. او مفهوم کلمه “نه” را می‌فهمد و می‌تواند در برخی مواقع همکاری با افراد بزرگتر را آغاز کند، حتی اگر او واقعاً تمایلی به این کار نداشته باشد. اما کودک هنوز نمی‌تواند علت عصبانیت افراد بزرگتر را درک کند، بنابراین نمی‌تواند درک کند که چرا آنها عصبانی می‌شوند. به نظر او هیچ دلیل خاصی برای عصبانیت آنها وجود ندارد، آنها فقط به نظرش به طور ناشیانه عصبانی می‌شوند (مثلاً به نظر او ممکن است فکر کند که عصبانیت بزرگترها مانند کار خدا و یا صاعقه است).

کودک شما در حال حاضر نمی‌تواند درک کند که کاری که انجام داده یا اتفاقی که رخ داده (مانند ریختن شیر روی پیراهن شما یا خالی کردن ساک دستی شما) آخرین اتفاق کوچکی است که باعث عصبانیت شما شده است. حتی اگر قبل از این تنش‌ها و مشکلات قبلی شما را درک کرده باشد، نمی‌تواند دلیل آن را فهمید. برای مثال، اگر ساعت زنگ بیدار شدن را به موقع زنگ نزد، شما صبح دیر از خواب بیدار می‌شوید، سپس کودک را دیر از خواب بیدار می‌کنید و نتوانید به مهدکودک به موقع برسید و در نهایت دیر به محل کارتان می‌رسید. او نمی‌تواند درباره احساسات یا اعمال شما بسیاری را درک کند و نباید هم درک کند. این موارد هنوز به بخشی از نگرانی‌ها و اهمیت‌ها برای او تبدیل نشده است.

اگر شما بداخلاقی کنید، ممکن است او خنده و بازی بی‌مزه را شروع کرده و شما را بیشتر عصبانی کند. اگر شما داد و بیداد کنید، او ممکن است از جای خود پرش کند و گریه و شیون را شروع کند. اگر شما خونسردی خود را از دست بدهید و به اندازه‌ای تنبیه فیزیکی او بزنید (مثلاً او را محکم تکان دهید، یک سیلی نه چندان محکم به او بزنید یا او را در تختخوابش رها کنید)، او مانند شما (هنگامی که سگی ناگهان به سمت شما پریده و پایتان را محکم گاز بگیرد) بهت زده شده و وحشت می‌کند. قبل از اینکه کودک شما بتواند دلایل عصبانیت افراد بزرگتر را درک کند، او هیچ آموزش مفیدی از تنبیه نمی‌بیند. به علاوه، زمانی که او به دلایل عصبانیت شما بتواند درک کند، قادر خواهد بود حتی بدون تنبیه شدن هم چیزهایی را “یاد بگیرد”.

به فرض کنید کودک شما یک گلدان کریستال یا ظرف شیرینی‌خوری را از روی میز پذیرایی بکشد و بشکند. ممکن است عصبانیت خود را به این شکل توجیه کنید که قبلاً به او گفته بودید که به این چیزها دست نزند و او نباید این کار را می‌کرد و در هر صورت باید بیشتر مراقب می‌بود. اما یک دقیقه فکر کنید! او به ظرف با ارزش شما دست زد چون آنجا بود: به دلیل کنجکاوی که یک بخش حیاتی از زندگی او است، به او دستور داده بودید که گلدان را امتحان کند و همچنین حافظه و درک او هنوز به اندازه کافی رشد نکرده‌اند تا بتواند چیزهای ممنوع را به یاد بیاورد. او گلدان را شکست چون مهارت‌های حرکات دستی او هنوز به اندازه کافی پیشرفت نکرده‌اند تا بتواند اشیا ظریف را نگه دارد. پس آیا واقعاً این اتفاق تقصیر او بود؟ اگر آن ظرف یا گلدان قیمتی بود، پس چرا آن را در دسترس کودک رها کرده بودید؟ در این حالت، اگر او را تنبیه کنید، واقعاً به خاطر آنچه که او چیزی که نیست، تنبیه می‌کنید: به خاطر بچگی و کنجکاوی او.

حالا فرض کنید کودک شما تمام غذای خود را از بشقاب بیرون ریخته و روی کف اتاق که شما به تازگی آن را شسته بودید پخش کرده است. شما با ناراحتی می‌گویید: “او باید می‌دانست این کار را نکند”. اما آیا واقعاً او باید این را می‌دانست؟ چند دقیقه قبل از این، شما به او کمک کرده بودید تا آجرهای اسباب‌بازی خانه‌سازی اش را از کیسه درآورد و بر روی کف اتاق بریزد. آیا او باید همانند شما، تفاوت بین غذا و اسباب‌بازی را می‌فهمید؟ همانطور که در زمان تمیز کردن کف اتاق دیده بودید، او شما را آب و کف را روی زمین می‌ریختید. آیا انتظار دارید که او بفهمد که آب صابون کف اتاق را تمیز می‌کند اما آبگوشت آن را کثیف می‌کند؟ در واقع، شما دارید به خاطر سن کم او و انجام دادن کارهایی که از کودکان در سن او انتظار می‌رود، با او بدخلقی می‌کنید.

دیگران ممکن است هرچه می‌خواهند بگویند، اما مهربانی و مدیریت مناسب با کودکان در این سن، او را لوس نمی‌کند و باعث بروز مشکلات رفتاری در آینده نمی‌شود. در واقع، همانطور که شما با آگاهی و فهم بهتر نسبت به شرایط سنی او، از بیان عشق و علاقه او به خودتان لذت می‌برید، بهتر است. اگر بتوانید نیازهای غیرقابل اشباع او را مانند بوسه‌ها و آغوش خودتان درک و تامین کنید، او نیازی به جستجوی راه‌های اذیت کردن شما نخواهد داشت. با این حال، هنوز زمان زیادی باقی است تا او بفهمد که چه چیزی می‌تواند واقعاً شما را خوشحال کند. شادی و لذت شما با شادی و لذتی که او در این سن درک می‌کند یکسان نیست. به عنوان مثال، شما از ریختن آبگوشت روی کف اتاق لذت نمی‌برید!

از یکسالگی تا دو ونیم سالگی

در این ماه‌ها، تقویم رشد کودک به او می‌گوید که بهتر است دوران نوزادی را رها کرده و به سمت تبدیل شدن به یک شخصیت مستقل حرکت کند. اگر شما به عنوان یک نی نی کوچولو با او رفتار کنید، او در هر مرحله جدید از این مسیر با شما درگیر خواهد شد و در نهایت پیروزی از آن اوست: او استقلال خود را به دست می‌آورد چون مجبور است این کار را انجام دهد! اما در این حالت، او قیمت سنگینی را برای پیروزی خود می‌پردازد؛ و آن هم از دست دادن عشق شما است.

با این حال، فرزند شما هنوز به مرحله “کودکی” نرسیده است و تلاش‌های شما برای مدیریت و انضباط کردن برنامه‌های او (آنگونه که از یک کودک بزرگتر انتظار دارید) نیز بی‌ثمر خواهند ماند. در این دوره، شما با عدم درک و فهم موقعیت‌ها و شرایط از سوی کودک روبرو می‌شوید. اما رفتارهای کودک به گونه‌ای هستند که عدم درک او را به شکل مبارزه‌طلبی و لجبازی نمایش می‌دهند؛ هربار که با او وارد دعوا شوید، نهایتاً منجر به تخریب بخشی از رابطه عاطفی و عاشقانه بین شما و او می‌شود. پس به دنبال به دست آوردن کنترل بدون قید و شرط نباشید و در جدالهای عاطفی وارد نشوید. فرزند شما در صورتی “کودک خوب” است که با علاقه و داوطلبانه کارهایی را که شما از او انتظار دارید، انجام دهد؛ و انجام دادن کارهایی را که شما دوست ندارید، دوست نداشته باشد. با کمی ذکاوت، می‌توانید زندگی را (به طور کلی) و جزئیات آن را (به صورت خاص) به گونه‌ای برنامه‌ریزی و تنظیم کنید که در اکثر موارد، هر دو شما و فرزندتان به یک کار تمایل داشته باشید.

فرزند شما آجرهای اسباب بازی خانه سازی‌اش را روی کف اتاق پخش می‌کند و شما می‌خواهید اتاق منظم و مرتب باشد. اما اگر از او بخواهید آجرها را جمع کند، احتمالاً امتناع خواهد کرد و این می‌تواند به دعوا منجر شود که در آن شما پیروز نمی‌شوید. ممکن است سعی کنید با فریاد زدن به او، تنبیه کردنش و گفتن که او مسبب بدبختی و مصیبت است، او را متقاعد کنید که آجرها را جمع کند، اما هیچ‌کدام از این روش‌ها باعث نخواهد شد که او آجرها را جمع کند. اما اگر بگویید: “شرط می‌بندم که نمی‌توانی قبل از اینکه من همه کتابها را جمع کنم، همه آجرها را توی کیسه بگذاری”، تبدیل یک کار سخت و طاقت‌فرسا را به یک بازی و هیجان کرده‌اید. حالا او می‌خواهد همان کاری را انجام دهد که شما از او انتظار دارید. او آجرها را نه “به خاطر مامان” جمع می‌کند و نه “چون بچه خوبی است”. او این کار را انجام می‌دهد چون شما شرایطی را فراهم کرده‌اید که او “می‌خواهد” این کار را بکند. و این بهترین روش است که شما می‌توانید از آن استفاده کنید. بهتر است در ارتباط با فرزندتان، مشکلات احتمالی در زندگی روزمره را پیش بینی کرده و برنامه‌ریزی کنید تا از آنها عبور کنید. از دستور دادن خودداری کنید، زیرا او احتمالاً از پذیرش دستورات شما امتناع خواهد کرد. او را به سمتی که می‌خواهید هدایت کنید تا مطابق میل شما رفتار کند. در این صورت، عامل دیگری وجود ندارد که او را مجبور کند به شیوه‌ای دیگر (که شما نخواهید) رفتار کند.

نتیجهٔ این روش در زمان نزدیک، تبدیل جنگ و جدل به تفریح و شادی خواهد بود. اما نتیجهٔ بلندمدت آن نیز بسیار اهمیت دارد. این کودک در حال رشد است و نمی‌تواند به درستی صحیح را از غلط تشخیص دهد و در نتیجه نمی‌تواند بین رفتارهای خوب و بد انتخاب کند. اما بزودی زمانی فرا می‌رسد که او می‌تواند دستورهای شما را به یاد بیاورد و نتایج رفتارها و کارهای خود را پیش‌بینی کند. او می‌تواند ظرافت‌های زبان روزمره را درک کند، احساسات شما را درک کرده و به حقوق شما احترام بگذارد.

با فرا رسیدن آن زمان، کودک شما قادر خواهد بود که به طور آگاهانه “خوب” یا “بد و شیطان” باشد. انتخاب او تا حد زیادی به احساسی که درباره بزرگسالانی که رابطه ویژه‌ای با او دارند و بر او تسلط دارند، نسبت می‌دهد. اگر او در آن مرحله از رشد این احساس را داشته باشد که شما اصلاً به او علاقه‌مند هستید و او را دوست دارید، شما او را تحسین می‌کنید و او را حمایت می‌کنید؛ در این صورت او در اکثر مواقع تمایل خواهد داشت که شما را خوشحال کند و به همین ترتیب رفتار خواهد کرد (با احتمال بروز برخی اشتباهات طبیعی).

اما اگر کودک در آن مرحله از رشد این احساس را داشته باشد که شما می‌خواهید بر او سلطه داشته باشید و نمی‌تواند شما را درک کند و احساس کند که در جبهه مخالف او قرار گرفته است، احتمالاً به این نتیجه می‌رسد که برای خوشحال کردن شما تلاش نکند؛ زیرا شما هیچگاه خوشحال نمی‌شوید. همچنین سعی نمی‌کند علت کج‌خلقی‌های شما را بفهمد، زیرا به نظر می‌رسد شما در اکثر مواقع بداخلاق هستید. علاوه بر این، برای نشان دادن عمق عشق خود به شما تلاش نخواهد کرد، زیرا شما هیچگاه تلاش نکرده‌اید که ابراز علاقه او را جبران کنید.

اگر می‌خواهید بدانید که آیا بیش از حد نرمش با او برخورد می‌کنید یا خواسته‌های او را بیش از حد برآورده می‌سازید یا کسی به شما گفته است که بهتر است از این به بعد کمی در مورد او سخت‌گیری کنید، بهتر است به سال‌های بعد فکر کنید. اگر کودک شما در شرایطی به سال قبل از دبستان برسد که دیگر برای کارهای خود منتظر تایید و رضایت شما نباشد، با شما یا دیگران در کارهای مختلف همکاری نکند و نسبت به ابراز عشق به شما یا ابراز عشق شما به خودش مطمئن نباشد، می‌توان گفت که شما فرصت‌ها و مبانی لازم برای “انضباط ساده و موثر” را در طول دوران کودکی او از دست داده‌اید. یک بچه شاد و آرام در این دوران نوپایی در واقع یک بچه بی‌دردسر است و کودکی که در این دوران بی‌دردسر باشد، در آینده نیز به راحتی می‌توان با او ارتباط برقرار کرده و او را هدایت کرد.

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *